تا رهایی

سیاسی، ټولنیز، کلتوری

تا رهایی

سیاسی، ټولنیز، کلتوری

اداره و مدیریت

 

اداره و مدیریت  

 

منابع چیست :

عبارت از سرمایه یک سازمان میباشد که انواع آن عبارت از منابع فزیکی ، منابع مالی ، منابع بشری و منابع غیر محسوس .

موثریت چیست ؟

انجام فعالیت های درست و صحیح میباشد که در آن کیفیت مطرح است .

هدف چیست ؟

عبارت از نتیجه مطلوب انجام موفق یک فعالیت است .

 Goal گول چیست؟

اهدافیکه در قید زمان نبوده و به رقم افاده نشود  گول  گفته میشود.

Target چیست؟

به اهداف قصیرالمدت گفته میشود .

   Objective    چیست ؟

 

اهدافیکه به ارقام افاده شده و محدود به زمان باشد گفته میشود .

مشخصات یک هدف مفید .

1 – مطابق به ضرورت باشد .

2 – قابل تطبیق باشد .

3 – قابل مشاهده باشد .

4 – قابل اندازه یا سنجش باشد .

آمر اعطا کیست ؟

به شخصی گفته میشود که صلاحیت منظوری و تعدیل قرار داد بخاطر تهیه اجناس را دارا باشد .

پیشنهاد چیست ؟

سندی است که برای تدارکات مطابق قانون و مقررات استفاده میشود .

فرمان چیست ؟

عبارت از یک سند تقنینی حکم عام است که مبنی بر اجرای یک موضوع برای یک مدت زمان محدود یا نا محدود میباشد .

مقرره چیست ؟

عبارت از یک سند تقنینی است که صلاحیت صدور آنرا یکی از قوای ثلاثه دولت دارا میباشد .

اسناد تقنینی چیست ؟

عبارت از قانون فرمان تقنینی، مقرره و لایحه میباشد .

استراتیژی چیست ؟

عبارت از پلان گذاری و استفاده از منابع به قسمیکه چانس موفقیت در بدست آوردن اهداف در آن بیشتر باشد .

لایحه چیست ؟

وضع یک سلسله معیار های وظیفوی که متکی به مقررات و قوانین باشد .

پلان گذاری چیست ؟

عبارت از تعین هدف و رسیدن به آن میباشد .

اصول پلان گذاری

1 – اهداف پلان گذاری .

2 – فعالیت های مورد نظر .

3 – منابع که در برآورده شدن اهداف بکار برده میشود .

بودیجه چیست ؟

عبارت از کیسه است که در آن عواید ریختانده شده و مصارف از آن برداشته شود به دو بخش  میباشد 1 عادی 2 انکشافی

شاخص  های صحی چیست ؟

عبارت از اندازه گیری های است که برای توضیح حالت صحی کمک نموده و هم برای تغیراتیکه در حالت صحی به مرور زمان به میان میآید استعمال میشود .

شاخص های صحی به سه منظور استفاده میشود .

1 – تحلیل وضعیت موجوده .

2 – مقایسه حالت صحی یک محل با محل دیگر .

3 – مقایسه حالت صحی موجوده با حالت صحی گذشته .

ایپیدیمو لوژی  چیست ؟

عبارت از مطالعه توزیع امراض و تکرر وقوع آن در بین مردم میباشد .

هدف اپیدیمو لوژی  چیست ؟

بدست آوردن ، تحلیل و تعبیر معلومات صحی میباشد .

مراحل اپیدیمو لوژی .

 1 - ایپیدیمو لوژی  تحلیلی

2 - ایپیدیمو لوژی  تشریحی .

3 - ایپیدیمو لوژی  تجربوی .

4 - ایپیدیمو لوژی ارزیابی .

وقوعات چیست ؟

عبارت از بوجود آمدن چند واقعه جدید در مدت معین میباشد .

Prevalence   چیست ؟

عبارت از تعداد مجموعی واقعات یک مرض در یک نقطه از زمان است .

ایپیدیمی چیست ؟

عبارت از پیدا شدن واقعات یک مرض بیشتر از تعدادیکه توقع میرود .

پرابلم چیست ؟

عبارت از یک مشکل یا مانعه بین حالت موجوده و هدف مطلوب آینده است .

قانون چیست ؟

عبارت از مجموع دساطیر و مقررات است که برای تنظیم اجتماع وضع شده است و در مقابل ضمانت اجرا میشود .

دفتر چیست ؟

عبارت از محلی است که در آن کارها روی اوراق انجام شده اسناد و مکاتب در آن نگهداری میشود .

اهداف مجموعه خدمات اساسی شفاخانه ها

1 – شناسائی و در یافت یک مجموعه معیاری خدمات شفاخانه در سطوح مختلف .

2 – تهیه یک رهنمود برای وزارت ، موسسات  تمویل کننده که چگونه برای شفاخانه ها کارمند ، لوازم ، مواد ضروری و ادویه تهیه میشود .

3 – بهبود بخشیدن یک سیستم رجعتی را که  BPHS به  EPHS پیوند دهند .

هماهنگی چبست ؟

عبارت از نظم بخشیدن به فعالیت های افراد ، گروه ها ، سازمانها و غیره برای رسیدن به هدف.

عوامل موثر روی هماهنگی .

1 – هدف

2 – آمر گروپ

3 – تعین مسئولیت

4 – تعین صلاحیت

5 – کنترول

6 – تعین وظایف

7 – توازن

فواید هماهنگی

اول . افزایش منابع .

دوم . جلوگیری از وقت زیاد .

سوم . رسیدن به هدف به صورت درست وسریع.

چهارم . انکشاف اقتصادی سیاسی .

مجموعه خدمات صحی اساسی از اجزای ذیل تشکیل شده است .

1 – صحت مادر و نوزاد .

2 – صحت طفل و معافیت .

 - A خدمات EPI

  - B منجمنت جامع امراض دوره طفولیت

3 – تغذیه عامه .

 A  - متمم کردن مایکرونتریت ها .

B  - تداوی سوی تغذی کلنیکی .

4 – امراض ساری . مثل کنترول توبرکلوز و ملاریا

5 – صحت روانی .

منجمنت مشکلات روانی در جامعه ، تداوی مریضان سراپا و داخل بستر در مراکز .

6 معیوبیت .

توسعه خدمات ارتوپیدی در شفاخانه و شامل نمودن فزیوتراپی در PHC  .

7 – تهیه ادویه اساسی .

8 انتقال خون .

عوامل تشویق کننده برای کارمند .

1 – تحسین و تمجید .

2 – ترقی و پیشرفت .

3 – گرفتن مسئولیت .

4- رشد شخصیت .

5 – موقعیت در کار .

6 – اهمیت کار.

 7 – معاش مناسب یا کافی .

 

عوامل نا رضایتی و مایوس کننده کارمند .

1 – شرایط خراب کار .

2 – بیکفایتی اداره .

3 – نظارت نادرست .

4 – روابط ضعیف بین پرسونل .

5 – شخصیت ضعیف آمر تیم .

6 – معاش ناکافی .

انظباط چیست ؟

عبارت از رعایت نظم اداره و تطبیق قوانین نافذ شده دولت .

تخلف چیست ؟

سرکشی از قوانین نافذ شده در موقع انجام وظیفه .

نظارت چیست ؟

عبارت از شیوه حاصل نمودن اطمینان از شایستگی ، مویت  و کفایت پرسونل از طریق مشاهده و مباحثه و توام با رهنمائی باشد .

اشکال نظارت .

نظارت به سه شکل میباشد .

1             - Autocritic

2        Anarchitic-         

3       ِ Democratic -    

پیامد های ریفورم جدید اداری .

1 – از بین بردن تشکیلات کهنه و غیر موثر .

2 – از بین بردن بیکاری های مخفی .

3 – انکشاف سیستم اداره عامه معاصر .

4 - توسعه انواع کاریابی جدید و شغل سازی   . 

5 – استخدام به شیوه رقابت آزاد به هدف مندی انکشاف ظرفیت ها .

6 – از بین بردن فساد اداری .

7 – ایجاد اداره بدون تبعیض .

انواع تقدیر نامه و صلاحیت دادن آن .

1 – درجه اول که از صلاحیت رئیس جمهور میباشد .

2 – درجه دوم که از صلاحیت معاونین رئیس جمهور میباشد .

3 – درجه سوم که از صلاحیت وزارت میباشد .

عوامل فساد اداری .

1 عدم موجودیت سیستم تعقیب قضائی .

2 – عدم موجودیت سیستم مکافات و مجازات .

3 – معاش کم .

4 – تقدیم روابط بر ضوابط در استخدام .

وظیفه پارلمان چیست ؟

تصویب بودیجه سالانه دولت قر ار داد های بین المللی و فراخواندن کابینه به شمول رئیس جمهور .

پروسیجر چیست ؟

عبارت از طی مراحل و یا قدم های یک کار از ابتدا تا انتها

اداره چیست ؟

عبارت از یک نظام اجتماعی و طرح روش های خاص میباشد که در آن یکتعداد از افراد جهت رسیدن به یک سلسله اهداف مشخص با هم همکاری و اشتغال دارند .

اساسات اداره .

اول -   تشکیل

دوم  -  حجم کار

سوم -   موثریت .

سیستم چیست ؟

عبارت از مجموعه ارگانها و دیپارتمنت های مختلف داخل یک سازمان میباشد که بخاطر رسید به اهداف مشخص از یک سلسله قواعد و مقررات مشخص و مشترک پیروی نموده و یکجا باهم فعالیت مینماید .

اصول اداره چیست ؟

هماهنگی وحدت ، اصول سلسله مراتب ، اصول وحدت مردمی ، اصول تخصص تعادل ، نظارت و انعطاف پذیری .

مدیر کیست ؟

در لغت به معنی اداره کننده و تنظیم کننده میباشد و در اصطلاح به شخصی اطلاق میشود که مسئولیت تنظیم نمودن عمل کرد تیم خود را دارا میباشد.

پروژه چیست ؟

عبارت از یک نوع فعالیت مشخص است که دارای یک آغاز و انجام معین میباشد طوریکه با تکمیل آن تشکیل آن از بین میرود .

پالیسی چیست ؟

عبارت از تعهد کاری است برای تطبیق پاره از امور در یک سازمان .

استخدام چیست ؟

عبارت از پر کردن و پر نگهداشتن پوست های خالی در تشکیل سازمان میباشد .

تشکیل چیست ؟

عبارت از تقسیم بندی وظایف ، تعین حدود صلاحیت و مسئولیت ، تعین روابط منطقی واحد ها و سلسله مراتب در یک اداره میباشد .

رهبری چیست ؟

عبارت از پروسه است که در آن سلوک و برخورد افراد طوری تحت تاثیر و نفوذ در آورده شود تا با اهداف سازمانی و گروپی ممد واقع شود.

جلسه بن در کدام سال روی چه منظور دایر گردید ؟

جلسه بن در 6 قوس 1380 آغاز و در 16 قوس 1380 ختم گردید که برای اداره موقت تحت سرپرستی حامدکرزی دایر گردیده بود.

تعریف خدمات ملکی

عبارت از یک تشکیل غیر نظامی و قضائی میباشد که در چوکات حکومت وظیفه مینماید و توسط مکتوب شماره 257 مورخ 2 ثور 1380 تشکیل گردیده بود .

وظایف کمیسیون اداری و خدمات ملکی

 طرح و نظارت از پالیسی شرایط مربوط به استخدام ، معاش ، حاضری ، تقاعد ، ترفی ، رخصتی و سایر امور مربوط به خدمات ملکی .

حاضری چیست ؟

سندی است که موجودیت کارمندان را در اوقات معین کار ثبت مینماید .   

 

تهیه کننده : داکتر فرزاد « فهیمی » 

 

در کشوری که ترکیدن تایر موتر هم خبر ساز می شود!

 

در کشوری که ترکیدن تایر موتر هم خبر ساز می شود! 

 

لحظاتی قبل بخش امنیتی دفتر به همه اطلاع داد که انفجاری در مقابل وزارت مالیۀ افغانستان به وقوع پیوسته، اما لحظاتی بعد گزارش داد که آن انفجار نه بلکه ترکیدن تایر ملی بس بوده است!  

 

چرا ترکیدن تایر موتر در افغانستان همه را وحشت زده می سازد و فوراً حملۀ بمی یا انتحاری در اذهان خطور می کند؟ زیرا مردم ما در هفت سال گذشته همواره با انفجار و انتحار روبرو بوده و اندک صدای بلندی، وحشت ایجاد می کند و خبرساز می شود. ما در کشوری به سر می بریم که در آن حتی ترکیدن تایر موتر، انفجار پنداشته می شود، زیرا گوش های مان با انفجار آشناست و وضعیت شهر به شهری در حال جنگ شباهت دارد. 

 

 چند روز قبل که از چهارراهی مکروریان سوم می گذشتم، با عین حادثه روبرو شدم. ناوقت شام بود و با عجله به سوی خانه روان بودم که ناگهان تایر یکی از موترها ترکید. اولین چیزی که در ذهنم گشت، انفجار بم یا انفجار انتحاری بود، اما خوشبختانه به زودی دریافتیم که تایر ترکیده است و همه نفس راحت کشیدند. 

 

 در کشور ما شاید تنها همین ترکیدن تایر موتر باعث تلفات جانی زیاد شود. به فرض، اگر تایر موتری در کنار کاروان موترهای آیساف یا ائتلاف بترکد، آیا سربازان "خارجی" به گمان انفجار بم یا حملۀ انتحاری به هر سو شلیک نخواهند کرد و مردم بی گناه زیادی را هدف قرار نخواهند داد؟ وقوع چنین حادثه ای احتمال 99 درصدی دارد. و اگر خون بی گناهان افغان ریخته شود، مانعی ندارد، در صورتی که خوش چانس بود به خانواده اش 2000 دالر خواهند داد! 

 

در وحشتکده ای به نام افغانستان وقوع هر نوع حادثه ای امکان دارد.  

 

زما د مینې ماشومان


زما د مینې ماشومان


د کونړ د سیند تر څنګ، د ننګرهار ولایت خیوې ولسوالۍ د کونړ سیند تر څنګ یو پشه یی ماشومته نږدې یو پشه یی ماشوم په داسې حال کې له خپلو همزولو سره لامبو ته راغلی چې زړې او شلیدلې جامې یې اغوستې وی. د هغه پر جامو باندې د خیرې پوښتنه خو اډو کوئ مه. جامې یې دومره خیرنې وې چې شاید هیڅکله پرېمینځل شوی نه وی. د دغه ماشوم نړۍ ښایی د کونړ سیند، لامبو او شلیدلې جامې وی.


د جمعې په ورځ له خپلو دوستانو سره جلال آباد ته تللی وم. هوا دومره ګرمه وه چې بالاخره مجبوره شولو لامبو ته ولاړ شو. زموږ یو ملګری د خیوې اوسیدونکی دی، هغه وویل چې د لامبو لپاره به د کونړ سیند ته ولاړ شو. کله چې موږ هلته ورسیدو، څو ماشومانو لامبو کوله، چې په منځ کې یې دغه ماشوم هم و. کله چې ما د هغه عکس اخیست، باور یې نه کاوه. ما ورڅخه وغوښتل چې دلته راشه چې عکس دې واخلم. زما په خبره پوه نشو، یو بل هلک ورته په پشه یی ژبه وویل چې عکس درله اخلی. مسکی شو او نږدې راغی.


ښایی دا د هغه د ژوندانه لومړنی عکس وی، ځکه چیرې او چا به له دې مخکې د هغه عکس اخیستی وی؟ او ښایی دغه عکس اخیستل د هغه لپاره یوه خاطره وی.


زما د یادونو ځانګو د اور په لمبو کې

 

زما د یادونو ځانګو د اور په لمبو کې  

 

باجورباجوړ زما د یادونو او ماشومتوب ځانګو ده. ښه مې په یاد دی چې هغه وخت زموږ د کور شاوخوا یوازې یو یا دوه کورونه وو. هرې خوا ته بس ښکلا او ښایست پروت و. نه شور و، نه دوړه، نه موټرې او نه سوځول او وژل. د باجوړ غاټول، ریدی، شړشم، جوار، غنم، ښکلې هوا، خْوَړ، اوبه، سهار، مازیګر، شپه او ورځ ښایسته وه. د هرې ورځ په تیریدو سره به نوی کډوال راتلل او زموږ د کور شاوخوا ته چې یو وخت د کر ځمکې وې، کورونه جوړول. افغان کډوال دومره زیات شول چې زموږ د سیمې په بازار کې چې هغه وخت په کې یوازې د انبالی خان یو دوکان و، مارکیټونه او آن د میچې، مالګې، څپلکو او کنګل فابریکې جوړې شوې او د څو کلینیکونو او درملتونونو خاوند شو. دغه بازار د عمری بازار په نوم مشهور و چې له ډمه ډولې نه زیات واټن نه لری. ډمه ډوله هغه سیمه ده چې څه موده وړاندې تر امریکایی هوایی برید لاندې راغله. 

 

 

زه به هر سهار له خپل پلار او تره سره د افغان مهاجرو یوه ښوونځی ته چې په جومات کې و، تللم. پلار مې په ښوونځی کې سرمعلم و او تره مې په دریم ټولګی کې و. کله به مې ژړل او بهانې به مې کولې چې نه ځم، ځکه تر هغه ځایه لاره زیاته وه او زه چې ماشوم وم، ستړی کیدم. خو کله چې به رخصت شولو، له نورو ماشومانو سره یو ځای په خندا او خوشحالۍ د کور خوا ته روانیدو او وچه ډوډۍ چې په بکسو کې به مو له ځانه سره راوړې وه، خوړله. دا زموږ تر ټولو ښه خواړه وو. هغه مهال نه چا جوس پیژانده او نه لنچ باکس. زموږ کوچنۍ نړۍ پر وچې ډوډۍ آباده وه. له ښوونځی وروسته به مو له نورو ماشومانو سره خپلې بزې (وزې) خْټْکی ته د څر لپاره خیژولې او هلته به مو لوبې کولې.

 

زموږ کورنۍ په باجوړ کې پاتې شوه او زه د زده کړې لپاره له باجوړه لیرې د پاکستان سویل ته ولاړم، خو باجوړ زما په زړه کې ځای درلود. ما له باجوړ سره مینه درلوده او راباندې ګران و او هیڅکله به مې له یاده نه وت. کله چې به باجوړ ته راستون شوم، هماغه د ماشومتوب وختونه به مې را په یاد شول. له خپلو ترونو او نورو خپلوانو سره به خوَړ ته تللم، خْټکی ته به ختلم او د خپلو خپلوانو کره به تللم. د شپې په یوولس بجو به بهر ته وتلو او کله چې به هوا ګرمه وه، د لامبو لپاره به خْوَړ ته تللو. د هیچا په زړه کې ویره او ډار نه و. ټولو خپل ژوند په ورورګلوۍ او سولې کې تیروه. باجوړ د سولې او امن ځانګو وه. زموږ د کور پر بلۍ (بام) به غاټول شنه کیدل. 

 

په 1994 کې چې کله باجوړ ته ولاړم، یو ویرجن باجوړیباجوړ د جګړې ډګر ته ورته والی پیدا کړی و. هغه خْټْکی (پاڼ ته ورته غونډۍ چې باجوړو ورته خْټکی وایه) په سمڅو بدل شوی و. تورپټکو (پاکستانی طالبان) په هر ځای کې مورچلې کیندلې وې. لسګونه باجوړیان او افغان کډوال د تورپټکو او پاکستانی ملیشو په نښتو کې وژل شوی وو. ویر پر خلکو سیوری غوړولی و. باجوړ له توپان څخه مخکې آرامۍ ته شباهت درلود. د تورپټکیو تورې ورځې تیرې شوې او باجوړ یو وار بیا د غاټول ګلانو ته د هرکلی په حال کې و. د شړشمو ګلانو بیا پر باجوړ ژیړه لمن خپره کړه، غرونه او رغونه شنه شول، خْټْکی هم شین شو او موږ به د ماشومتوب وختونه په کې تازه کول، هر مازیګر به ورختلو او د عمری بازار، عنایت کلی، کمر سر، ډمه ډولې او نورو سیمو د ښکلا نظاره به مو کوله.  

 

خو چا داسې ګومان کاوه چې باجوړ به وسوځی او د سلګونو کلونو میشت خلک به یې کډوالۍ ته اړ شی؟ نن هغه باجوړ چې خلکو به په سندرو کې یادوه او ګلان یې مشهور وو، د ترهګرو او پاکستانی پوځ په جګړه کې سوځی، نور د غاټول او ریدی ګلونه د خلکو پر بلیو نه شنه کیږی، نور خلک خْوَړ ته د لامبو لپاره تللی نشی، خْټْکی بیا په مورچلو بدل شوی او له باجوړ نه شین لوګی پورته کیږی...  

 

زما د یادونو ځانګو سوځی، خو هیڅوک پرې زړه نه سوځوی. ځینې خو لا خوشحاله دی چې ښه شو پښتانه نور هم تباه شول...  

 

"زنگ خطر" و حماقت اش!


"زنگ خطر" و حماقت اش!


طلوع که گویا تلویزیون بی رقیب و یک سر و گردن از تلویزیون های دیگر بالاتر است، در برنامۀ "زنگ خطر" که هر چهارشنبه شب پخش می شود، گردانندگانش نه اینکه با زبان طنز سخن نمی گویند، بیشتر به دلقک هایی شباهت دارند که برای خنداندن مردم به هر چیزی توسل می جویند.


یکی از صحنه هایی که این دلقکان در جریان برنامۀ شان بر آن می خندیدند، صحنۀ انفجار پیکنک گاز در شهر نو و سوختن چند تن از هموطنان بولانی فروش فقیر ما بود. این دلقکان فقط برای اینکه رییس تلویزیون را خوش ساخته باشند و برنامۀ به اصطلاح طنزی را تقدیم نموده باشند، بر لباس ها و بدن های سوختۀ هموطنانی می خندیدند که از بخت خوب از انفجار جان سالم بدر برده بودند. وقتی به بدن های سوختۀ شان نگاه می کردید، به رنج، فقر و بدبختی هر چه بیشتر این هموطنان پی می بردید، آنان شاید در فکر سوختن جان شان نبودند و غم از دست دادن کراچی های شان را در سر داشتند، اما بیسوادان برنامۀ زنگ خطر بر آنان و فقر شان چنان می خندیدند که فکر می کردید در حال دیدن فلم چارلی چاپلین هستند. بیسواد کلان (حنیف همگام) چند بار با تمسخر انفجار مهیب را "محب" تلفظ کرد و دیگران از پی اش.


"زنگ خطر" و این چنین دلقکی ها ارزانی گردانندگانش باد!


زما د مېنې ماشومان!

 

زما د مېنې ماشومان!

 

چا ویل چې که نړیواله ټولنه راشی، هیواد به مو د امریکایی سرتیری لخوا د افغان ماشوم تالاشی کولسمسور او ورنه شین بڼ به جوړ شی، هرې خوا به سوله او سوکالی وی، هر څوک به په خپل کور کې له ویرې او ډار پرته خپلې شپې سبا کوی او زما د مېنې ماشومان به په کلیو، بانډو او ښارونو کې لوبې کوی، خولې به یې له خندا ډکې وی، په یو بل پسې به منډې وهی او د پټ پټونې لوبې به کوی.... خو کیسه څه بل شان وه. نه سوله راغله او نه سوکالی، نه مو بڼونه شنه شول او نه مو د ماشومانو خوله له خندا ډکه شوه. هرې خوا ته د غم او ویر ټغر خپور شو او زما د مېنې ماشومانو د پخوا په شان د سوال لاسونه نورو ته ونیول، سوال خو لا څه کوې چې په وینو کې لت پت شول؛ د کورنۍ د خوشالیو جونګړه پرې ورانه شوه، پر بازارونو وپلورل شول؛ سترګې یې وویستل شوې او پختورګی یې لیلام شول.

 

زما د مېنې ماشومان نه ښوونځی ته ولاړل او نه یې د تفریح مخ ولید. هر څه په غم بدل شول او له ملیاردونو ډالرو څخه ورته یوه مړۍ ډوډۍ هم ونه رسیده. اوس نو د پټ پټونی د لوبې پر ځای باید هره ورځ د بهرنی سرتیرو لخوا ورته دریش وویل شی، د یوه ځوان په څیر لاسونه پورته او تالاشی ورکړی، ټول بدن یې ولټول شی او له جیبه یې د لوبو کاڼی راوځی!!! ښایی ماشومان دې کار ته د لوبې په سترګه وګوری؛ ښایی ماشومان حیران پاتې شی چې ولې دغه سرتیری د هغوی تالاشی اخلی؛ هغوی خو د خوړلو ډوډۍ نه لری، د نورو شیانو پټول خو لا لیرې خبره ده...

 

زما د مېنې معصوم ماشومان لا تر اوسه د دې کار پر اغیزې نه پوهیږی، دغه تالاشی یوازې تالاشی نه، بلکې د هغوې د ماشومې مینې وژل دی، د هغوی پر شونډو د مسکا وچول دی او خپل ځان ګناهکار احساسول دی. ښایې زموږ ماشومان د تل لپاره د سولې فکر له سره وباسی او په خوبونو کې تل تالاشی، جګړه او وژل ووینی...

 

او دا زما د مېنې د ماشومانو برخلیک دی.

  

ښاغلی کرزی، اوس نو اوبه له ورخه اوښتی!

 

ښاغلی کرزی، اوس نو اوبه له ورخه اوښتی!

 

ښاغلی کرزی چې د پاریس له غونډې نه په بریالیتوب راستون شوی، همت یې پیدا کړی او پر ځان ډیر ډاډه ښکاری. هغه په یوه خبری کنفرانس کې د خبریالانو د پوښتنو په ځواب کې پر پاکستان باندې د برید تر څنګ وویل چې نور نو هغه وزیران زغملی نشی چې دوه ګونی تابعیت لری، یعنې هم له دې ځایه خوری او هم له هغه ځایه. زموږ خلک یو متل لری چې وایی: خورم او څکم دلته، خو هګۍ د ملاګل په کور کې اچوم. د افغانستان دوه تابعیته وزیران هم ورته کیسه لری. د افغانستان د بیوزلی ولس له پیسو څخه زرګونه ډالره معاش اخلی، خو زړه او فکر یې په بل هیواد کې بند دی.

 

ښاغلی کرزی باید د هماغو لومړیو ورځو نه دغه فکر کړی وای او دوه تابعیته وزیرانو ته یې په خپلې کابینې کې ځای ورکړی نه وای، خو د کرزی هره خبره او هر کار له جوړجاړی سره مل دی. اوس چې د هغه د ولسمشرۍ د مودې پای ته د ګوتو په شمیر ورځې پاتې نه دی، ښایی د هغه دوه تابعیته وزیران د هغه پر دې خبرې ملنډې ووهی او د هغه د نورو خبرو په شان ورنه په آسانۍ تیر شی.